تقاص
صدای شلیک از هرطرف شنیده می شدوآخرین شلیک به جایی که باید اصابت کرد.صدای آژیرپلیس فضا را پرکرده بودوپلیسها اسلحه بدست به سمت مضروب آمدند ویکی از آنها دست بر نبضش گذاشت ومرگش را اعلام کرد.چند دقیقه ای نگذشت که این متروکه پراز پلیس وماموران شدوچراغهای ماشینشان فضا را کاملا روشن کرده بود.جنازه رابه سردخانه منتقل کردنددرحالیکه چشمانش هنوز باز بود.انگار درجستجوی عامل بدبختی اش بود.نوید وقتی ۴ سالش بود ،پدرش رابراثر تصادف از دست داده بودومادرش با کارکردن درخانه…