فرشته انسان نما
سعید و سمیع پسران نوزده ساله خلافکار آقای احسانی بود که پدرشان رفتگر شهر بود ازوقتی که آنها به خاطر دارند پدرشان یا کارگر مردم بود یا شاگرد نانوایی و چند سالیست که به عنوان رفتگر استخدام شد. دو پسر و تک دخترش همیشه خجالت زده و گوشه گیر بودند چون پدر و مادرشان همیشه کارگر پدر و مادر همکلاسی هایشان بودند و آن ها بین هم سن و سالانشان از همه فقیرتر بودند و همکلاسی هایشان مایل نبودند با…